مرثیه ای برای یک متفکر

چند روز پیش یکی از متفکرین جذاب حوزه ی اقتصاد که در شیوه ی فکر کردن من و نگاهم به دنیا بسیار تاثیرگذار بوده است درگذشت.

اینستاگرام مثل همیشه پر بود از خبر فوت دنیل کانمن و این خبر را چنان به گستردگی و از چنان افرادی می شنیدم و میدیدم که ترجیح دادم سکوت کنم و به شیوه ی خودم از این اتفاق ناراحت باشم.

یکی از دوستان نزدیکم که اتفاقاً به نوشته های کانمن بسیار علاقمند بود و اولین بار کتاب تفکر سریع و آهسته را از او امانت گرفته بودم همیشه شوخی جالبی با کانمن می کرد. می گفت بلاخره یک روز متوجه میشیم که فامیل این بنده خدا کانِمن نیست (که البته هست) و کانمن ( با نون ساکن به معنای کلاه بردار!) است.آخر مگر می شود کسی این همه در مورد شیوه های برخورد انسان در مواقع خاص بداند و از آن برای چنین منظوری استفاده نکند. خصوصاً که این موضوع در فامیلش هم نهفته است!

البته اگر کسی حتی یکبار اسم کانمان به انگلیسی را دیده باشد به من در خصوص این موضوع ایراد می گیرد. اما این صرفاً یک شوخی با الفاظ است.

فوت کردن چنین شخصی که به نحوی شیوه ی فکر کردن من را در طی سال ها صیقل داده است همیشه حسی عجیب به من منتقل می کند. حس اینکه یک پیر خردمند از این دنیا رفته بدون اینکه چنین فرصتی داشته باشم که او را از نزدیک ببینم و پای صحبت هایش بنشینم.

در خصوص استیون هاوکینگ و در مورد بسیار بی ربط دیگری هنری کیسینجر هم چنین فکری می کردم. افرادی که کارشان تا آخرین روزهای عمرشان فکر کردن بوده است.

و چه لذت بخش زمانی که بدن ما را در خاک بگذارند که چنین تاثیر شگرفی در دنیای اطرافمان پدید آورده باشیم.

خاکسپاری دنیل کانمن