روتین زندگی
هر کدام از ما یک روتین مشخص برای زنگی شخصی و کاری مان داریم. هر چند که تا الان به آن فکر هم نکرده باشیم.
مثلاً ممکن است عادت داشته باشیم و یا مجبور باشیم یک ساعت خاص بیدار شویم و یک ساعت خاص بخوابیم.
این ها روتین هایی هستند که زندگی ما را شکل می دهند و به هم ریختن آن ها نظم ذهنی ما را در هم می ریزد.
هر چند که اندکی سیال بودن بسته به شخصیت هر کدام از ما در برنامه هایمان وجود دارد. اما گمان نمی کنم کسی بتواند ادعا کند که هیچ روتین مشخصی در زندگی ندارد و باد به هر سمتی می کشاندش.
اولین چیزی که در سفر به هم می ریزد همین روتین است. زمانی که شما به یک سفر چند روزه ی تفریحی می روید عمداً این روتین را به هم می ریزید (یا اگر مثل من باشید بخشی از آن را حفظ می کنید) و از این تنوع لذت می برید.
اما در سبک زندگی که نیازمند سفرهای زیاد است این داستان صدق نمی کند. باید بتوانیم روتین مشخصی را حفظ کنیم تا در تمام زمان ها به آن پایبند باشیم و از ریتم خارج نشویم.
روتین شخصی من به این صورت است:
باور کنید برعکس چیزی که شاید عادت داشته باشید بشنوید اصلاً دوست ندارم این ساعت بیدار شوم. اما ساعتی چنین خلوت و آرام را دیگر در کجا می توان یافت.
ضمن اینکه معمولاً اولین پروازها (بجز چند استثنا) در ساعاتی هستند که بیدار شدن در ساعت 5 را طلب می کنند. پس با این ساعت بیدار شدن در زمان سفر و غیر سفر برنامه ی مشخصی دارم که نیازمند تغییرات در زمان های بسیار معدودی است.
یکی از عاداتی که ممکن است زیاد مفید نباشد این است که یک قهوه ناشتا می خورم و کمی سرحال می شوم. به شکلی به مغزم می گویم که روز شروع شده است.
این مورد هم در هر کجا که باشم قابل دسترس است و حتی زمانی که در هتلی اقامت داشته باشم که امکان درست کردن قهوه وجود نداشته باشد و یا خدماتش از ساعاتی دیرتر از بیدار شدن من شروع شود، یا یک قهوه ی آماده خودم را سرگرم می کنم.
یکی از اولین کارهایی که هر روز انجام می دهم این است که چند صفحه ای کتاب غیر تخصصی در موضوعاتی که به آن علاقه دارم را مطالعه کنم (من در همه حال 3 کتاب را در دست مطالعه دارم. یک کتاب تخصصی که نیازمند تمرکز زیاد است و باید در زمان های خاصی مطالعه شود. یک کتاب غیر تخصصی مرتبط با موضوعات کاری که معمولاً در زمان های مرده مطالعه می کنم و یک کتاب غیر تخصصی و غیر مرتبط که برای من معمولاً مطالبی تاریخی در خصوص جنگ های جهانی هستند که در زمان بیدار شدن و پیش از خواب مطالعه می کنم تا کمی به خودم آرامش بدهم و ذهنم را خالی کنم).
مطالعه در اول وقت کاری است که هر کجا که باشم قابل انجام است و می توانم با ذهنی هشیار به بقیه ی کارها بپردازم.
این هم از آن دسته کارهایی است که همیشه انجام می دهم و اصولاً به جایی که در آن هستم ارتباطی ندارد و باعث می شود این تصور را در خودم داشته باشم که کنترل زندگی را در دست دارم.
روتین مشخص و غیر قابل تغییر من همین چهار مورد است. البته که دوست داشتم چند مورد خیلی قشنگ مثل ورزش کردن و شکر گذاری و … هم در آن بگنجانم. اما اینجا داریم درباره ی کارهایی که انجام می دهم صحبت می کنیم و نه لیست آرزوها. در اینجا یک نکته وجود دارد که در خصوص روتین باید بگویم. بعد از بارها آزمون و خطا به نظرم می رسد هر چه لیست کارهایی که اسم ((باید)) روی آن ها می گذاریم بیشتر باشد احتمال اینکه آن ها را انجام دهیم کمتر می شود. پس من به همین چهار مورد بسنده کردم.