چند روز پیش با یکی از دوستان در خصوص تفاوت های بین یک مدیر تراز اول و یک مشاور تراز اول صحبت می کردیم.

اینکه آیا یک مدیر موفق می تواند یک مشاور موفق باشد؟ یا یک مشاور موفق توانایی مدیریت یک مجموعه را دارد؟

از نظر من تفاوت اصلی را می توان در این دید که نیاز داریم کدام نیاز خود را مرتفع کنیم؟ مدیران می توانند بیشتر دیده شوند و اصولاً موفق شدنشان را به حساب خودشان می نویسند.

شاید حتی موفقیت دیگرانی که در مجموعه شان کار می کنند را هم به حساب آنها می نویسند.با این وجود یک مشاور زمانی بسیار موفق است که مدیرانی که از راهنمایی های وی استفاده می کنند به موفقیت برسند. اما این موفقیت باید نتیجه ی تفکرات و اعمال مدیر دیده شود.

یک مشاور وظیفه دارد تا کاری کند که مدیر و موفقیت هایش بیشتر به چشم بیاید.

به بیانی دیگر مشاور اعتبار کار را بدست نمی آورد، هر چند که بابت کاستی ها می تواند توبیخ شود. در حالی که مدیر در مرکز توجه قرار می گیرد.

البته که در دیدرس دیگران بودن می تواند برای برخی بسیار جذاب و برای برخی دیگر بسیار ترسناک باشد. اما دیده نشدن می تواند به ما کمک کند تا به دور از نگاه های دیگران با آرامش و تمرکز بهترین کار خودمان را نمایش دهیم. 

شاید به این دلیل است که تصور اینکه در دیدرس دیگران قرار داریم میتواند باعث شود تا ما رفتاری متفاوت با حالت طبیعی داشته باشیم. شاید مجبور به موج سواری شویم و شاید مجبور شویم کارهایی را انجام دهیم و چیزهایی را بیان کنیم که به آنها تعلق خاطری نداریم و صرفاً برطرف کردن نیازهای دیگران سبب شده است که آن کارها را انجام دهیم.

یک فرودگاه بسیار بزرگ را در نظر آورید. فرودگاهی که با ده ها هزار تابلوی راهنما به ما کمک می کند تا از لحظه ی ورود به فرودگاه تا زمان خروج، بدون هیچ اشکالی مسیرهای خود را پیدا کنیم، تاکسی بگیریم، به رستوران برویم و یا مسیر ترمینال ها و گیت های مورد نظرمان را پیدا کنیم.

کسانی که این علامت ها را طراحی می کنند تلاش می کنند تا کارشان را در نهایت دقت انجام دهند. کافی است چند دقیقه به این کار عظیم، ارزشمند و ناپیدا فکر کنید.

هزاران علامت که نبایستی در هیچ نقطه ای از مسیر به تناقض برسند. تمام فونت ها و شکل ها می بایستی دقیق باشد و مهم تر از همه، نباید باعث گیج شدن مسافران شوند.

یعنی شما از دیدن یک علامت باید متوجه شوید که منظور محل اجاره اتومبیل است یا محل ایستادن تاکسی. 

این افراد نامرئی با انجام دادن کاری که احتمالاً هیچ گاه به آن دقت نمی کنیم زندگی ما را بسیار ساده تر می کنند.

اگر تصمیم بگیریم افراد را در شغلی که انجام می دهند به مرئی و نامرئی تقسیم بندی کنیم؛ مشاورین را می توان از دسته ی افراد نامرئی دانست.

ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که پس چه زمانی متوجه حضور این افراد می شویم؟

مشاور مدیریت

شما زمانی متوجه حضور یک فرد نامرئی در یک سیستم می شوید که کاری اشتباه پیش برود. یک مسافر گم شود و یا یک شرکت مسیر اشتباهی را بپیماید. درست در این زمان هاست که تمام توجه ها به سمت مشاورین می رود.

کسانی که در زمان های پیروزی در گوشه ای ایستاده اند و نظاره گر موفقیت مدیر هستند و در زمان شکست در وسط صحنه هستند!